فیلسوفان زن
فیلسوفان زن
هانا آرنت
آلمان ۱۹۸۸ - یکدوره تمبر به نام (زنان در تاریخ آلمان)
هانا آرنت (زاده ۵ اکتبر ۱۹۰۶ در لیندن, هانوفر - درگذشته ۴ دسامبر ۱۹۷۵ در نیویورک، امریکا)، فیلسوف (فلسفه سیاسی) و تاریخنگار آلمانی - یهودی تبار به دنیا آمد.او در آمریکا سالها استاد دانشگاه در رشتهٔ تئوری سیاسی بود و از چند کشور، دهها دکترای افتخاری گرفت، و جایزهٔ آلمانی زبان لسینگ و فروید را نیز از آن خود کرد.
|
|
زندگی
هانا آرنت در سال ۱۹۰۶ در لیندن واقع در نزدیکی هانوفر و در یک خانوادهٔ مرفه یهودی چشم به جهان گشود. والدین وی اگر چه لیبرال و غیرمذهبی بودند، اما هانا را با این روحیه تربیت کردند که در مقابل یهودیستیزی ساکت ننشیند. هانا آرنت پس از پایان دورهٔ متوسطه، در ۱۸ سالگی در وارد دانشگاه ماربورگ شد.[۱] او در دانشگاه در رشتههای فلسفه، ادبیات یونان و الهیات مسیحی، درس خوانده بود و پایاننامهٔ دکترایش را نزد یاسپرس با موضوع «مفهوم عشق مسیحی نزد آگوستین قدیس» به اتمام رسانده بود. او با قدرتگرفتن فاشیسم، دو بار دچار خطر جانی شد؛ یکبار در سال ۱۹۳۳ مدتی در زندان آلمان و بار دیگر در سال ۱۹۴۰ در فرانسهٔ اشغالشده، زمانی که در اردوگاههای موقت انتقال به کورههای آدمسوزی هیتلری بود؛ ولی سرانجام موفق به فرار به آمریکا شد و در آنجا در سال ۱۹۵۱ تبعهٔ آمریکا گردید. او بعدها نوشت که زبان اول تبعیدش، فرانسوی و زبان دوم مهاجرتش، انگلیسی شد. آرنت در آمریکا سالها استاد دانشگاه در رشتهٔ تئوری سیاسی بود.[۲]
رابطه او با هایدگر
در دوران دانشجویی هانا آرنت به مارتین هایدگر استاد فلسفهٔ خود دل بست. اما متاهل بودن هایدگر، چشمانداز رسیدن به او را برای هانا آرنت تیره میساخت. او در کتاب «سایهها» سعی میکند گذشته و سیمای روحی خود و احساسش را نسبت بههایدگر شرح دهد هرچند که نامههای خصوصی بین این دو در اختیار محققان قرار نمیگیرد، امّا این کتاب گویای ناگفتههای بسیاری است. آرنت برای دوره کارشناسی ارشد و فرار از پیامدهای روحی و مادی این رابطه به «هایدلبرگ» مهاجرت میکند و زیر نظر کارل یاسپرس، در نقطه مقابل هایدگر به ادامه تحصیل میپردازد، و رساله دکتریاش را پیرامون «مفهوم عشق از نظر آگوستین قدیس» می نویسد.[۳]
آثار
در سال ۱۹۵۱ یکی از مهمترین آثار او تحت عنوان «عنصرها و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر» به انگلیسی منتشر شد. آلمانی همین اثر در سال ۱۹۵۵ به چاپ رسید. آرنت در این اثر با رژیمهای توتالیتر ناسیونال سوسیالیستی و استالینیستی از نظر سیاسی تسویهحساب کرده است. این اثر بازتاب گستردهای در میان متفکران و محافل سیاسی جهان داشت و آوازهٔ هانا آرنت را به عنوان اندیشمند سیاسی تثبیت کرد.
شناخته شدهترين اثر فلسفى ـ سياسى هانا آرنت «قدرت و قهر» نام دارد كه وى در آن با دقتى موشكافانه به بررسى نقش قدرت و قهر در زندگى اجتماعى پرداخته و نشان داده است كه آنها مفاهيمى كاملا متفاوت و حتا متضادند. از ديگر آثار هانا آرنت مىتوان به «حقيقت و دروغ در سياست» و نيز «دربارهى انقلاب» اشاره كرد.
هانا آرنت در ۴ دسامبر ۱۹۷۵ در نيويورك چشم از جهان فروبست.
آثار اوعبارتند از:
· توتالیتاریسم
· بیوگرافی راحل فارنهاگن؛ یک زن رمانتیک یهودی آلمانی
· نامههای فلسفی، سیاسی به یاسپرس بین سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۶۹
· پیرامون انقلاب
· دربارهٔ زندگی مشغول
· فلسفهٔ هستی چیست؟
· مفهوم عشق مسیحی نزد آگوستین قدیس.
· سایهها
· انقلاب
منابع
2. ↑ لیلی و مجنونها در آبزوردستان! خزه
3. ↑ مروری بر کتاب هانا آرنت اثر دیوید واتسن Sociology of Iran
- The Cambridge Companion to Hannah Arendt (Cambridge Companions to Philosophy) by Dana Villa, Cambridge University Press, 2001
· سیمون دوبووار
· سیمون دو بووار (به فرانسوی: Simone De Beauvoir) (۹ ژانویه، ۱۹۰۸-۱۴ آوریل، ۱۹۸۶) با نام اصلی سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دوبووار فیلسوف، نویسنده، فمینیست و اگزیستانسیالیست فرانسوی بود که در ۹ ژانویه، ۱۹۰۸ در پاریس در خانوادهای بورژوا به دنیا آمد.
|
· |
· زندگی
· بووار در یک خانوادهی بورژوای کاتولیک به دنیا آمد و پس از گذراندن امتحانات دورهٔ لیسانس ریاضیات و فلسفه، به تحصیل ریاضیات در Institut Catholique و زبان و ادبیات در مؤسسهٔ سنتمارین و پس از آن فلسفه در دانشگاه سوربن پرداخت. وی در حلقهٔ فلسفی دوستانه گروهی از دانشجویان مدرسه اکول نورمال پاریس عضو بود که ژان پل سارتر نیز در آن عضویت داشت ولی خود بووار دانشجوی این مدرسه نبود. با وجود آنکه زنان در آن دوره کمتر به تدریس فلسفه میپرداختند، او تصمیم گرفت مدرس فلسفه شود و در آزمونی که به این منظور گذراند، با ژان پل سارتر آشنا شد. بووار و سارتر هر دو در ۱۹۲۹ در این آزمون شرکت کردند، سارتر رتبهی اول و بووار رتبهی دوم را کسب کرد. با این وجود، بووار صاحب عنوان جوانترین پذیرفتهشدهی این آزمون تا آن زمان شد. سارتر و بووار رابطهی عاطفی پیچیدهای داشتند و همواره بر صداقت در روابط عاطفی تاکید داشتند. با وجود تنشهای پیاپی و روابط عاطفی متعدد، این دو در تمام عمر دوستانی جداناپذیر باقی ماندند، اما ارتباط آنها، برخلاف روابط مرسوم جامعه، شامل وفاداری و تکهمسری نبود.
· بووار به عنوان مادر فمینیسم ِ بعد از ۱۹۶۸ شناخته میشود. معروفترین اثر وی جنس دوم (عنوان اصلی: Le Deuxième Sexe) نام دارد که در سال ۱۹۴۹ نوشته شدهاست. این کتاب به تفصیل به تجزیه و تحلیل ستمی که در طول تاریخ به جنس زن شدهاست میپردازد. پس از آنکه این کتاب چند سال پس از چاپ فرانسه، به انگلیسی ترجمه و در آمریکا منتشر شد، به عنوان مانیفست فمینیسم شناخته شد.
· سیمون دوبووار در ۱۴ آوریل، ۱۹۸۶درسن ۷۸ سالگی به خاطر ذاتالریه از دنیا رفت. وی در کنار ژان پل سارتر به خاک سپرده شدهاست.
· ] جنس دوم
· در کتاب جنس دوم، سیمون دوبووار استدلالهای خود را از طریق اگزیستانسیالیسمی فمینیستی بیان میکند. بووار بهعنوان یک اگزیستانسیالیست باور داشت که بودن مقدم بر ماهیت است. وی بههمین منوال استنباط میکند که یک انسان زن زاده نمیشود، بلکه تبدیل به زن میشود، چرا دختران از اوان کودکی، نقشهای فرهنگی معینی را میپذیرند. تز کلی کتاب، نشان دادن آن است که چگونه زنان به وسیلهی تاریخ و افسانههایی تعریف و محدود شدهاند که آنها را در جایگاهی پایینتر قرار میدهد. به باور بووار، تاریخ فرهنگی مانع از آن شدهاست که زنان آزادی خود را درک و بر اساس آن عمل کنند، اما آنها میتوانند با نفی این افسانههای فرهنگی، خود را بازتعریف کنند. در مقابل، تا زمانی که زنان به مردان و سنتهای فرهنگی اجازه دهند تا چیستی آنان را تعریف کنند، آزاد نخواهند بود. بووار استدلالهای زیستشناختی، روانشناختی، و مادهگرایانه را، برای تبیین دستهای از ویژگیهای رفتاری زنان که از کنترل فرهنگ خارج است، نفی میکند.
· بووار دلیل میآورد که در طول تاریخ، زنان همیشه به عنوان انحراف و نابهنجاری شمرده شدهاند. حتی مری ولستونکرفت مردها را بهعنوان ایدهآلی که زنها آرزوی رسیدن به آن را دارند بهحساب میآورد. در کتاب جنس دوم بووار میگوید که این طرز فکر با ادعای اینکه زنان در مقابل مردان «نابهنجار» در مقابل «هنجار» و «منحرف» در مقابل «طبیعی» هستند، جلوی پیشروی زنان را گرفتهاست. بهعقیدهٔ وی برای آنکه فمینیسم بتواند بهجلو حرکت کند این برداشت باید از بین برود. در اینصورت زنان درست بهاندازهٔ مردان قادر به پیشرفت هستند.
· بووار استدلال میکند که زنان، همواره «دیگری» مردان به حساب آورده شدهاند، و چنین ادراکی را در هویت خود درونی ساختهاند. بنابراین مردان کنشگرا، و زنان کنشپذیر هستند. بووار بر این باور است که با وجود ساختارهای فرهنگی موجود (همچون ازدواج، مادری، روابط زن-مرد) زنان، بختی برای آزادی یا برابری ندارند. با این وجود، بووار خوشبین بود و عقیده داشت زنان میتوانند زمینهی آزادی خود را فراهم کنند. آنها میتوانند افسانههای فرهنگی را به چالش بکشند، میتوانند استقلال اقتصادی بیشتری را تجربه کنند و بر تصور اشتباه پاییندست بودنشان در هنر و ادبیات فائق آیند. مهمتر آنکه، آنان میتوانند رابطهی برابری را با مردان تجربه کنند. او نوشت «اگر روزی فرا برسد که زن، نه از سر ضعف، که با قدرت عشق بورزد... دوست داشتن برای او نیز، همچون مرد، سرچشمهی زندگی خواهد بود و نه خطری مرگبار.»
· برخی از آثار
· ۱۹۴۳ مهمان
· ۱۹۴۵ خون دیگران
· ۱۹۴۶ همه میمیرند
· ۱۹۴۹ جنس دوم
· ۱۹۵۴ ماندارینها ترجمه پرویز شهدی نشر دنیای نو. این کتاب در لیست روزنامه گاردین (۱۰۰۰ رمان که هر شخص باید بخواند) قرار دارد.
· ۱۹۵۸ خاطرات یک دختر مطیع
· ۱۹۶۴ مرگی بسیار آرام
· ۱۹۶۶ تصاویر زیبا
· ۱۹۶۷ زن وانهاده
· ۱۹۷۰ کهنسالی
· ۱۹۸۴ مراسم وداع
· منابع
· Wikipedia contributors, «Simone de Beauvoir,» Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Simone_de_Beauvoir&oldid=197126005
· هیپاتیا
· هیپاتیا زنی یونانی که به عنوان نخستین زن برجستهٔ ریاضیدان شناخته میشود. او استاد فلسفه در شهر اسکندریه بود و در علم نجوم تبحر داشت. وی در دوران حکومت روم بر مصر در اسکندریه زندگی میکرد و به دست مسیحیان و با تحریک کلیسا به اتهام جادوگری کشته شد.
|
· |
· زندگی
· پدرش تئون از ریاضیدانان مشهور و استاد دانشگاه اسکندریه بود.تحت تعالیم پدر ریاضیات و فلسفه را آموخت. تئون برای آموزش همه جانبهٔ او اهمیت بسیاری قائل بود و به این سبب هیپاتی هنر سخنوری و خطابه را آموخت و به ورزشهایی چون سوارکاری و شنا پرداخت. تئون او را با تمامی نظامهای مذهبی آن زمان آشنا کرد و به هیپاتیا تفکر دور از تعصب را آموخت.
· بخش عمدهای از تعلیم او به سفرهایش اختصاص دارد. برخی معتقدند او بیش ده سال از عمرش را در سفر گذرانده است.[۱] او سفر کوتاهی به آتن داشت و در مدرسه آتن به عنوان دانشجو تحصیل کرد. در بازگشت از آتن از او برای تدریس در دانشگاه اسکندریه در رشته فلسفه و ریاضیات دعوت شد و تا پایان عمر به تدریس در این دانشگاه مشغول بود. به علت تسلط کامل به علوم زمان خود و نطق بینظیرش معلم محبوبی بود. افراد بسیاری از کشورهای مختلف برای شرکت در کلاسهای او به اسکندریه میآمدند و بسیاری از مردم برای شنیدن سخنان او جمع میشدند. سقراط مورخ مینویسد: «او معلم محبوبی بود، در خانهٔ او همانند اتاق کنفرانسش سختکوشترین دانشجویان آن روز آمد و شد داشتند.»
· با وجود پیشنهادهای ازدواجی که از جانب شاهزادگان و فلاسفه داشت، هرگز ازدواج نکرد.
·
· فعالیتها
· ریاضیات
· وی رسالههای فراوانی در زمینه ریاضیات نوشت که بسیاری از آنها در زمان یورش مردم به معبد سراپیس اسکندریه از بین رفت. در حل مسائل جبر و هندسه راهحلهای جدیدی ارائه کرد آنچنانکه شناخت مخروطها تا قرن هفدهم از آنچه او تدریس میکرد پیشتر نرفت. او مخترع «غلظت سنج» است که برای تعیین غلظت مواد حل شده در مایعات به کار میرود.[۲]
· تصویر خیالی هیپاتیا، در نقاشی مکتب آتن اثر رافائل
· فلسفه
· هیپاتی پیرو افلاطون بود و به تفسیر آثار ارسطو میپرداخت. او عقاید نوافلاطونیان را تبلیغ میکرد. در یکی از نوشتههایش آمده:
· «افسانهها باید تنها به عنوان افسانه و اسطورهها تنها به عنوان اسطوره آموخته شوند. آموزش موهومات به عنوان حقایق چیز وحشتناکی است. ذهن کودک آنها را میپذیرد و به آنها اعتقاد میآورد و در سالهای بعد تنها با سختی و شکنجه میتواند از چنگ آنها رهایی یابد. در حقیقت انسان همان طور که برای برقراری حقیقت میجنگد باید با خرافات نیز به مبارزه برخیزد. چرا که موهومات، نامحسوس، درکناکردنی و بغرنج هستند و تکذیب آنها به سختی میسر میشود ...».
· نجوم
· از نخستین کسانی بود که به وسیلهای برای راهیابی دریانوردان اندیشید. اسطرلاب اختراعی او تا قرن هجدهم مورد استفادهٔ دریانوردان بود.[۳]
· مرگ
· در آن زمان اسکندریه از مراکز مهم مسیحیت بود و تفکرات دیگر با عنوان کافرکیشی به شدت سرکوب میشدند. دانشهایی که هیپاتیا بر روی آنها کار میکرد از دید روحانیون برای مردم مضر و گمراه کننده بود و اینکه یک زن به فلسفه و ریاضیات بپردازد غیرقابل تحمل بود. هیپاتی توسط «سیریل» اسقف شهر اسکندریه متهم به جادوگری و توطئه علیه مسیحیت شد. در یکی از روزهای ماه مارس سال ۴۱۵ میلادی هنگامی که هیپاتی از کتابخانه اسکندریه بازمیگشت به کالسکهٔ وی حمله کردند و به طرز وحشیانهای کشتند و سپس جسدش را سوزاندند. نفوذ و قدرت کلیسا مانع پیگرد و مجازات قاتلان هیپاتیا شد. پس از چندی وی توسط کلیسا به عنوان قدیسه معرفی شد.[۴]
· پانویس
· ↑ اوسن ۵۱۳
· ↑ پیام زن
· ↑ ب.فلدبوم
· ↑ تبری، ۵۸۹
· منابع
· Research Machines plc. (2004). The Hutchinson dictionary of scientific biography. Abingdon, Oxon: Helicon Publishing, 608.
· اوسن، ام. لین. «زنان و ریاضیات». آشتی با ریاضیات. ترجمهٔ شهین نعمتزاده. تهران: پرویز شهریاری، ۱۳۶۱، ۵۰۹.
· ب.فلدبلوم. «گوشههایی از زندگینامهٔ چند ریاضیدان». پویایی ریاضیات. ترجمهٔ پرویز شهریاری. تهران: پویش، ۱۳۵۸، ۱۷۰.
· تبری، احسان. «هیپاتیا». دانش و مردم. اسفند ۸۶.هشتم ۱۰، ۵۸۹.
· راسل، برتراند. «قرنهای پنجم و ششم». تاریخ فلسفه غرب (جلد اول). ترجمهٔ نجف دریابندری. تهران: نشر پرواز، ۱۳۶۵، ۵۱۹.
· هیپاتی، شهید راه دانش. روزنامه مردمسالاری. بازدید در تاریخ ۴ بهمن ۸۶.
· هیپاتی، اولین زن ریاضیدان. حوزهٔ پیام زن. بازدید در تاریخ ۴ بهمن ۸۶.
تار و پود هستیم بر باد رفت،اما نرفت