پست مدرن و تعلیم و تربیت
تعريف پستمدرن
اولين استفاده از واژه ي پست مدرن به قبل از سال 1926 برميگردد ولي ميتوان آنرا تا دهه 1870 دنبال کرد يعني زماني که اين واژه توسط جان واتکينز1 و چايمن2 هنرمند بريتانيايي بکار رقت (اپيگنانسي3 1380،ص3).با اين حال افرادي که در باره چيزهايي مثل پست مدرنيزم فکر ميکنند ،هنوز دراين خصيصه باهم اتفاق نظر ندارند که آيا پست مدرنيزم گسست از مدرنيزم است يا تداوم واستمرار مدرنيزم يا هر دوي آن(پاول4 1379،ص13).
البته برخي برآنند که هرگونه تلاش براي به نظم درآوردن وتعريف کردن پست مدرنيسم سازگار با ماهيت آن نيست ،چرا که از صفات بارز فرهنگ ونگرش پست مدرنيسم اعقاد به عدم پيوستگي ونامشخص بودن درجها معاصر است.
تاريخچه ي پست مدرن
طي سالهاي دهه 1960-1970 ميلادي در اروپا شاهد سر برآوردن جريانات فکري ونظري متعددي در حوضه هاي مختلف دانش بشري به ويژه در علوم انساني و علوم اجتماعي هستيم. جرياناتي که با عروج خود افول جريانات پيشين را دربر داشتند.از جمله مهمترين اينها ميتوان به ظهور مکتب پساساختارگرايي (پساساختارگرايي جنبشي است همرا با موجي از متفکران فرانسوي ژاک دريدا1،رولان بارت2،زيل دلوز3 ،فليکس گاتاري4 وميشل فوکو5 .پسا ساختار گرايان بر آنند تا تمامي حوضه هاي دانش تاريخ مردم شناسي ادبيات روانشناسي ونظاير آن را متني وبافتمند تلقي نمايند اين به معناي آن است که دانش صرفا از مفاهيم تشکيل نشده است). در اواخردهه 1960و اويل دهه 1970در حيات روشن فکري فرانسه اشاره کرد. ،که در واقع بسط وگسترش جريانات انتقادي دربرابر ساختارگرايي به شمار ميرود. بستر ها وپايه هايي که مکتب پساساختار گرايي در عرصه هاي مختلف بوجود آورد درواقع راه را براي ظهور وسربر آوردن جريان نيرومند وچالش برانگيز ديگري فراهم ساخت که حتي به تدريج توانست پساساختارگرايي و ديگر جريانات سازنده آنرا نيز تحت شعاع خود قرار دهد. اين چالش نيرومند چيز ي نبود جز پست مدرن.که اصول ومباني آن تقريبا همان اصول ومباني پسا ساختار گرايي است.بدين ترتيب پست مدرن طي سالهاي سه دهه آخر قرن بسيتم سر برآورد .و در تمامي حوضه هاي هنر معماري نقد ادبي فيلم و...پست مدرن واکنشي عليه مدرنيسم است(نوذري 1370،ص181).در عصر روشنگري متفکران بسيار خوش بين بودند که با استفاده از ارزشهاي جهانشمول علم عقل ومنطق ميتوانند از شر تمامي اسطوره ها خرافات واعتقادات متعددي که بشريت را از پيشرفت باز ميدارند رهايي يابند .آنها احساس ميکردند که. اين امر نهايتا بشر را از چنگال فقر نکبت بدبختي خرافات دين وهر گونه رفتار غير عقلاني واعتقادات موهوم وبي پايه رها وآزاد خواهد ساخت اما روشنگري به آمال خود نتوانست برسد. در عصر پست مدرن ارزشهاي قرن هيجدهمي و عصر روشنگري از هم دور ميشوند (عقل وپيشرفت )و مرکز ها ديگر تاب تحمل ندارند .
+ نوشته شده در دوشنبه سوم آبان ۱۳۸۹ ساعت 13:15 توسط Heshmat samiei
|
تار و پود هستیم بر باد رفت،اما نرفت