رئالیسم و تعلیم و تربیت

رئالیسم که در فارسی "واقع‌گرایی" و "اصالت واقع" نامیده می‌شود، تقریبا نقطه‌ی مقابل ایده‌آلیسم بوده و برای اشیای مستقل از ذهن و فکر ما واقعیت قایل است. رئالیسم، اشیاء را آن‌چنان که هستند، قبول دارد و از تعبیر و تفسیر جهان خارج طبق تجربه‌های شخصی خودداری می‌کند. آنچه که در این مقاله آورده شده است، چکیده‌ آرای فیلسوفان و رئالیست‌های غربی است.

ادامه نوشته

ایده‌آلیسم و تعلیم و تربیت 1

ایده‌آلیسم، که در زبان فارسی غالبا به اصالت تصور و آرمان‌گرایی ترجمه شده است، پدیده‌ها را براساس "ایده‌آل" یا آنچه به روح و تصور نسبت داده می‌شود، تفسیر و توجیه می‌کند. ایده‌آلیسم، عقل یا ذهن و روح را مقدم بر ماده می‌داند. این نظریه معتقد است که واقعیت بیش از آنکه به نیروهای مادی بستگی داشته باشد، در پندارها، فکر، ذهن و خود فرد است.
  نقطه یا هسته‌ی مرکزی این فلسفه، آگاهی شخصی از خویشتن است و آن را مهم‌ترین حقیقت در تجربه‌ی فرد می‌داند که پیوسته رو به کمال است. پس ایده‌آلیسم، عقل را یک جوهر ساخته و پرداخته و ثابت نمی‌داند، بلکه معتقد است که ذهن در واقع یک جریان یا فرآیند است. طرفداران این نظریه، واقعیت را "فکری" می‌دانند که در ذهن ماست نه در دنیای فیزیکی خارجی. آنها به تئوری به‌هم‌پیوستگی حقیقت که می‌گوید، یک فکر در صورتی حقیقت است که جزئی از نظام افکار ما را تشکیل دهد، تأکید می‌کنند. همچنین، اینان بیشتر استدلال قیاسی را مورد توجه قرار می‌دهند و کمتر به حواس و روش عقلی توجه دارند.[1]
ادامه نوشته

مكتب ايده آليسم و تعليم و تربيت2

ايده آليسم در لغت به معناي پندارگرايي و اصالت تصور است. اين مكتب قديمي ترين مكتب فلسفي نظام دار غرب است و شايد از زمان افلاطون به بعد شروع شده است. افلاطون به اين مكتب نظم  مي دهد. در اين مكتب فلسفه پديده ها را بر  اساس ايده آل يا آنچه به روح و تصور نسبت داده مي شود تفسير مي كنند. در اين مكتب اصالت با عقل و ذهن و فكر است به تعبير ديگر روح است كه اصالت دارد و عقل و ذهن برخاسته از روح است پس اصيل است. در اين مكتب واقعيت در پندار و ذهن انسان است و بيشتر از آن كه مادي باشد مجرد از ماده است.

اصول اعتقادات پيروان اين مكتب به قرار زير است :

ادامه نوشته

تربيت فرزند در انديشه و آثار غزالي

یک مقاله از خودم ، ارائه شده در همایش غزالی

چكيده

تربيت يكي ازمهمترين دغدغه هاي شخصيت هاي بزرگ عالم تفكر،دين واخلاق بوده وهركدام علاوه برآنكه خود اهتمامي در باب تربيت كودك خويش داشتند.به ديگران نيزتوصيه هاي لازم را مبذول داشتند. ابوحامد، محمدغزالي كه از او به عنوان يكي از بزرگترين واصيل ترين متفكر تاريخ تفكربشر يادمي كنند ازجمله صاحبنظران در باب تربيت فرزنداست كه ضمن تبيين اصول وروش هاي تربيت، دستورالعمل هاي مفيدي دراين زمينه ارائه داده است. دراين نوشتار سعي برآن شده تا اجمالي از سيماي تربيت كودك درانديشه غزالي به صاحبنظران عرصه تعليم وتربيت ارائه گردد.پس از پايان كليات نظيراهميت وضرورت تربيت واجراي تربيت ازدوران كودكي ومراحل تربيت كودكي به روشهاي تربيت،در قالب شيوه اي انگيزشي وبازدارنده با ريزموضوع هايي شامل تربيت گام به گام، شيوه تغافل، پرورش حيا، پرهيزاز تفاخر ،پرهيز ازتجمل گرايي ونازپروري وماننداينها پرداخته شده است.

كليدواژه ها:تربيت فرزند- غزالي شيوه تربيت

ادامه نوشته

فلسفه تعليم و تربيت در جهان امروز

سعید بهشتی  

چكيده

فلسفة تعليم و تربيت درجايگاه يكي از فلسفه‌هاي مضاف، از دو زاويه قابل بررسي و مطالعه است: 1. ديدگاه‌هاي فيلسوفان دربارة تعليم و تربيت؛ 2. رشتة دانشگاهي. فلسفة تعليم و تربيت از نگاه اول، تاريخي به قدمت انديشه‌ورزي و نظريه پردازي فيلسوفان شرق و غرب عالم در باب تربيت دارد؛ اما از نگاه دوم حدود يك قرن از عمرش سپري مي‌شود. از فلسفة تعليم و تربيت، بسته به نوع ديد و مباني فلسفي متناسب با آن، مفاهيم و تعاريف گوناگوني ارائه شده است: استنتاج آراي تربيتي از مباني فلسفي، كاربرد فلسفه در تعليم و تربيت، نظرية عمومي تعليم و تربيت، تحليل و پردازش مفاهيم و گزاره‌هاي تربيتي و مانند آن. نگارندة اين مقاله، فلسفة تعليم و تربيت را تبيين و اثبات مبادي تصوري و تصديقي تعليم و تربيت تلقي مي‌كند و در سه سطح پيش استنتاجي يا باز يافت، استنتاجي يا كشف، و فرا استنتاجي يا خلق به بررسي فلسفة تعليم و تربيت مي‌پردازد. طراحي و اجراي تدابير و راهكارهايي در سه سطح بازيافت، كشف و خلق، از شرايط اساسي پي‌ريزي فلسفة تعليم و تربيت اسلامي است.

ادامه نوشته

پست مدرن و تعلیم و تربیت

 

تعريف پستمدرن
 اولين استفاده از واژه ي پست مدرن به قبل از سال 1926 برميگردد ولي ميتوان آنرا تا دهه 1870 دنبال کرد يعني زماني که اين واژه توسط جان واتکينز1 و چايمن2 هنرمند بريتانيايي بکار رقت (اپيگنانسي3 1380،ص3).با اين حال افرادي که در باره چيزهايي مثل پست مدرنيزم فکر ميکنند ،هنوز دراين خصيصه باهم اتفاق نظر ندارند که آيا پست مدرنيزم گسست از مدرنيزم است يا تداوم واستمرار مدرنيزم يا هر دوي آن(پاول4 1379،ص13).
البته برخي برآنند که هرگونه تلاش براي به نظم درآوردن وتعريف کردن پست مدرنيسم سازگار با ماهيت آن نيست ،چرا که از صفات بارز فرهنگ ونگرش پست مدرنيسم اعقاد به عدم پيوستگي ونامشخص بودن درجها معاصر است.
تاريخچه ي پست مدرن
طي سالهاي دهه 1960-1970 ميلادي در اروپا شاهد سر برآوردن جريانات فکري ونظري متعددي در حوضه هاي مختلف دانش بشري به ويژه در علوم انساني و علوم اجتماعي هستيم. جرياناتي که با عروج خود افول جريانات پيشين را دربر داشتند.از جمله مهمترين اينها ميتوان به ظهور مکتب پساساختارگرايي (پساساختارگرايي جنبشي است همرا با موجي از متفکران فرانسوي ژاک دريدا1،رولان بارت2،زيل دلوز3 ،فليکس گاتاري4 وميشل فوکو5 .پسا ساختار گرايان بر آنند تا تمامي حوضه هاي دانش تاريخ مردم شناسي ادبيات روانشناسي ونظاير آن را متني وبافتمند تلقي نمايند اين به معناي آن است که دانش صرفا از مفاهيم تشکيل نشده است). در اواخردهه 1960و اويل دهه 1970در حيات روشن فکري فرانسه اشاره کرد. ،که در واقع بسط وگسترش جريانات انتقادي دربرابر ساختارگرايي به شمار ميرود. بستر ها وپايه هايي که مکتب پساساختار گرايي در عرصه هاي مختلف بوجود آورد درواقع راه را براي ظهور وسربر آوردن جريان نيرومند وچالش برانگيز ديگري فراهم ساخت که حتي به تدريج توانست پساساختارگرايي و ديگر جريانات سازنده آنرا نيز تحت شعاع خود قرار دهد. اين چالش نيرومند چيز ي نبود جز پست مدرن.که اصول ومباني آن تقريبا همان اصول ومباني پسا ساختار گرايي است.بدين ترتيب پست مدرن طي سالهاي سه دهه آخر قرن بسيتم سر برآورد .و در تمامي حوضه هاي هنر معماري نقد ادبي فيلم و...پست مدرن واکنشي عليه مدرنيسم است(نوذري 1370،ص181).در عصر روشنگري متفکران بسيار خوش بين بودند که با استفاده از ارزشهاي جهانشمول علم عقل ومنطق ميتوانند از شر تمامي اسطوره ها خرافات واعتقادات متعددي که بشريت را از پيشرفت باز ميدارند رهايي يابند .آنها احساس ميکردند که. اين امر نهايتا بشر را از چنگال فقر نکبت بدبختي خرافات دين وهر گونه رفتار غير عقلاني واعتقادات موهوم وبي پايه رها وآزاد خواهد ساخت اما روشنگري به آمال خود نتوانست برسد. در عصر پست مدرن ارزشهاي قرن هيجدهمي و عصر روشنگري از هم دور ميشوند (عقل وپيشرفت )و مرکز ها ديگر تاب تحمل ندارند .

ادامه نوشته